امروز وقتی حتی بخش زیادی از انقلابیون هم خاطرات پیوزی انقلاب را مرور میکنند، از دو اشتباه بسیار بزرگ در آن مقطع نمیتوانند بگذرند؛ اول بخشی از اعدامهای شتاب زده و دوم مصادره گسترده اموال، شرکتها و بنگاههای اقتصادی به نام مبارزه با مستکبران و زورگویان.
در سالهای اخیر خیلیها بودند که بارها افسوس خوردند ای کاش ابتدای انقلاب این اتفاقات نمیافتاد. خیلیها هستند که حالا فهمیدهاند بنا کردن آن بنگاههای اقتصادی و شرکتهای تولیدی خصوصا در دو دهه آخر عمر رژیم پهلوی آنطوری هم که انقلابیون سال ۵۷ تصور میکردند نبود.
شاهد ماجرا هم اینکه نه در ساختن نمونه مشابه آن بنگاهها، بلکه حتی در مدیریت همان بنگاههای از پیش ساخته شده ۴ دهه است که در ماندهایم.
خیلیها هم حالا هستند که نه فقط از منظر منطق اقتصادی و مدیریتی، بلکه حتی از نظر شرعی هم میگویند آن کارها ایراد داشت.
لیست آن شرکتهای مصادره شده که امروز عموما یا تعطیل هستند، یا در معرض تعطیلی و یا اگر فعالیت میکنند عملا باید آنها را ورشکسته دانست، بسیار طولانی است؛ از کفش ملی و ارج و آزمایش گرفته تا ایرانناسیونال (ایران خودرو) و سایپا و تولی پرس و هپکو و نمونههای بسیار دیگر.
آیا در فرآیند فعالیت این موسسات و بنگاههای اقتصادی هیچ مشکل و فسادی در دوران قبل از انقلاب نبوده؟ باید گفت حتما بوده و امروز به روشنی میدانیم برخی از امورات آنها از طریق نفوذ سیاسی در قدرت پیش میرفته. سوال اساسیتر اما دو چیز است؛ اینکه این واقعیت یعنی وجود میزانی از برخی مفاسد در فعالیت برخی از این بنگاهها آیا استدلال فنی درستی برای مصادره و حتی تعطیلی آن بنگاهها بود؟ و البته اینکه آیا با این مصادرهها کار این بنگاهها و تاثیر آنها در اقتصاد ایران بهتر شد یا بدتر؟
امروز با سرنوشتی که مجموع این بنگاهها با ان مواجه شدند، پاسخ دادن به این سوالات و داوری درباره آنچه که در ابتدای انقلاب رخ داد و میزان منطقی بودن آن برخوردها، کار سختی نیست.
همه اینها گفته شد تا به مساله اصلی این نوشته برسیم؛ افسوس اینکه امروز بعد از ۴ دهه از آن اقدامات خسارت بار، باز هم گروهی در ایران و البته در نقش منتقد و مخالف نظام به همان راه میروند. در روزهای اخیر حملات بسیار گستردهای به برخی از بنگاههای اقتصادی کشور آغاز شده که جای نگرانی دارد. بخش زیادی از این بنگاهها هم در حوزه کسب و کارهای آنلاین فعالیت میکنند.
یعنی حوزهای که به طور قطع آینده اقتصاد جهان و کشورهای پیشرفته را تشکیل میدهد و همین الان نیز به دلایل مختلفی که بر کسی پوشیده نیست، در ایران زیر فشار و در معرض خطر جدی قرار دارد.
در شرایطی که سیاستهای فناوری اطلاعات دولت سیزدهم خصوصا در یکی دو ماه اخیر سرنوشت و آینده این حوزه را با ابهام و ناامیدی زیادی مواجه کرده، حملات گسترده به این کسب و کارها هم این ابهام در سرنوشت حوزه فناوری اطلاعات را دوچندان میکند.
آیا کسب و کارهایی مانند دیجی کالا، کافه بازار، اسنپ و امثالهم هیچ مشکل و نقطه منفی در کارنامه مدیریتی و روابط خود ندارند؟ اصلا بعید نیست چنین باشد. در واقع در فضای ایران به هیچ عنوان نمیتوان از پاسخ منفی به این سوال مطمئن بود. کما اینکه در سابقه فعالیت بسیاری از این کسب و کارها، موارد سوء قابل مشاهده است. اما آیا اتکا به چند ابهام و نقطه تاریک و حتی نفوذ سیاسی در بخشی از فعالیتهای این کسب و کارها توجیه مناسبی برای حمله به آنها است؟ جواب این سوال قطعا منفی است.
همین بهانهها ۴ دهه قبل بزرگترین کارآفرینان کشور را بعد از انقلاب زیر ضرب رفتارهای تند و حذف کامل برد و کشور را از ظرفیت کم نظیر افرادی نظیر برادران خیامی، خلیل ارجمند، تقی برخوردار، محمد رحیم ایروانی، کاظم خسروشاهی، عبدالرحیم جعفری، برادران رضایی، محمدتقی توکلی، مراد اریه، مهدی بوشهری و دهها کارآفرین دیگر برای همیشه محروم کرد. نکته مهمتر اینکه این افراد یا در اقتصاد ایران هیچگاه جایگزین نشدند و یا جایگزین شدن برخی چندین سال و دهه طول کشید.
حالا هم ماجرا برای کسب و کارهای فعلی کشور فرق چندانی ندارد. نقد کردن فعالیت این شرکتها و نورافکن انداختن بر روابط و بده بستانهای آنها یک چیز ضروری است. اما حمله به آنها با قصد تعطیلی و از میان برداشته شدن، چیز دیگری است که تنها خاطره بهانه مصادرههای ابتدای انقلاب را به ذهن متبادر میکند که نتیجهاش برای کشور تنها مضمحل کردن چندین کسب و کار موفق و از میان برداشتن تعداد زیادی کارآفرین برجسته و کمنظیر بود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟